در این سرای بی کسی ز هر طرف که میرسی ببین مرا ببین مراکه زل زده ام به بی کسی به پنجره به آسمان به بی کسی نشسته ام به این در نگاه میکنم دری که آه میکشد تو از کدام راه میرسی؟ خیال دیدنت چه دلپذیر بود جوانی ام در این امید پیر شد نیامدی و تا ابد... برای من دیر شد ...
در این سرای بی کسی ز هر طرف که میرسی ببین مرا ببین مراکه زل زده ام به بی کسی به پنجره به آسمان به بی کسی نشسته ام به این در نگاه میکنم دری که آه میکشد تو از کدام راه میرسی؟ خیال دیدنت چه دلپذیر بود جوانی ام در این امید پیر شد نیامدی و تا ابد... برای من دیر شد ...
شهریور همیشه غم داشت مثل دل من.... هر لحظه که میگذشت از او برای من به تلخی بود دلگیری شهریور ها از پاییز هم سرد تر بود پاییز که می آمد تلخی شهریور تمام میشد اینروز ها بدجور دلم هوای پاییز را کرده
شهریور همیشه غم داشت مثل دل من.... هر لحظه که میگذشت از او برای من به تلخی بود دلگیری شهریور ها از پاییز هم سرد تر بود پاییز که می آمد تلخی شهریور تمام میشد اینروز ها بدجور دلم هوای پاییز را کرده
من با پدرم اکثر اوقات میرم دوچرخه سواری حالا امروز از پدرم جلو زدم و رفتم تا در خونه دیدم بابام نیست😥😳 دوباره دور زدم دیدم تازه داره میاد باز زدم جلو دیدم نیست 😳 دیدم داره از پشت پارک میاد باز رفتم پشت پارک نبود😳 امروز کل شهرمون رو دور زدم 😅😅😅 ...
من با پدرم اکثر اوقات میرم دوچرخه سواری حالا امروز از پدرم جلو زدم و رفتم تا در خونه دیدم بابام نیست😥😳 دوباره دور زدم دیدم تازه داره میاد باز زدم جلو دیدم نیست 😳 دیدم داره از پشت پارک میاد باز رفتم پشت پارک نبود😳 امروز کل شهرمون رو دور زدم 😅😅😅 ...